جدول جو
جدول جو

معنی زینت ده - جستجوی لغت در جدول جو

زینت ده
(دَ / دِ)
زینت گر. زینت دهنده. که آراید و پیراید:
پنهان شده روی در گلستان
زینت ده گلستانم اینست.
نظامی.
رجوع به زینت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زینده
تصویر زینده
زندگانی کننده
فرهنگ فارسی عمید
(زَرْ ری دِهْ)
دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 125 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ گَ)
زینت دهنده. که زینت دهد. که آراید:
تا فرش عدل او شده زینت گر زمین
برچیده است ظلم بساط ستمگری.
طالب آملی (از آنندراج).
رجوع به زینت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا